۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

بررسي يك كتاب

حاكميت بر رسانه ها

اين كتاب را نوام چامسكي در سال 1991 نوشته و سعيد ساري اصلاني آن را  ترجمه كرده است .
چامسكي  در اين كتاب كه كوتاه ترين اثر وي به شمار مي آيد نظريه هياهوي سياسي را مطرح و بر اين نكته تاكيد كرده است كه آمريكا براي حفظ سيطره و منافع خود بر رسانه ها كنترل اعمال مي كند تا افكار عمومي را با سياستهايش همراه سازد .
وي با طرح دو نظريه در باره مردم سالاري مي نويسد يكي از اين نظريات مشاركت مردم در امور است ؛ اما نظريه ديگر اين است كه بايد مردم را با استفاده از امكانات اطلاع رساني تحت انقياد قرار داد كه درك شايع هم همين ديدگاه دوم است .
چامسكي اولين تبليغات سياسي در راستاي اهداف دولتمردان را در دوران جنگ جهاني اول مي داند كه طي آن دولت ويلسون با تشكيل كميسيوني به نام كريل در مدت شش ماه توده هاي جنگ ستيز آمريكايي را به جماعتي جنگ فروش تبديل كرد . اونتيجه مي گيرد كه هياهوي سياسي زماني كه از سوي طبقات تحصيلكرده مورد حمايت قرار گيرد تاثير به سزايي بر جاي مي گذارد .
نويسنده كتاب حاكميت بر رسانه ها معتقد است با بهره گيري از فناوريهاي نوين تبليغاتي مي توان توده هاي مردم را با مسائلي كه خواستار آن نبوده اند همراه كرد و يكي از دلايلي كه مردم بدون احساس تغيير ويژه اي طي ساليان دراز از موضعي به موضع ديگر كشيده شده اند همين امر است .

او با اشاره به نظريات ليپمن مي نويسد در مردمسالاري دو گروه وجود دارد : طبقه متخصص مسئول اجرائيات هستند و در پي آن "گله گمشده " است كه به اعتقاد چامسكي كاربرد آنها اين است كه به طبقه حاكم بگويند مي خواهيم رهبرمان باشيد . اما براي رام كردن اين گله گمشده به ابزاري نياز است كه همان توليد رضايت از طريق فرهنگ عمومي و رسانه هاست .
نويسنده مي افزايد هياهوي سياسي "propaganda “ در نظام مردمسالار همان چماق در نظام تماميت خواه است .در اين شيوه برنامه ها به روشي ارائه مي شود كه مقصود اصلي در پشت آن است يعني اگر بخواهند مردم را به دفاع از سياستهاي نظامي در خارج از كشور تشوق كنند از آنان اينگونه مي خواهند :"از سربازانمان حمايت كنيم "؛ شعاري خلق مي شود كه هيچ كس نتواند با آن مخالفت كند .
چامسكي بر اين نكته تاكيد مي كند كه مردم صلح طلب هستند اما براي اينكه آنان را به همراهي سياست جنگ طلبانه دولت وادار كنيم بايد آنان را بترسانيم و آنان  احساس كنند كه همه خواستار رفع اين ترس خيالي هستند و با آن مخالفت نكنند اما او با اشاره به جنبشهاي مخالف از جمله فمنيسم اين نكته را حائز اهميت مي داند كه مردم در حال دستيابي به نوعي قابليت براي تفكر در باره مسائل هستند .
وي همچنين با اشاره به سياستهاي دولت آمريكا در جنگ اول خليج فارس مي نويسد آمريكا كه پيش از اين همواره روس ها را به عنوان خطر اصلي مطرح مي كرد با از بين رفتن آنها شعارهاي تروريسم بين الملل / اعراب ديوانه و هيتلر جديدي به نام صدام را علم كرد تا در پناه آن به اهدافش مبتني بر انحراف افكار عمومي آمريكا از نارسائيهاي اجتماعي و اقتصادي دست يابد .
چامسكي مي نويسد تا قبل از حمله آمريكا به عراق كه با عنوان مقابله با اشغال غير قانوني صورت گرفت صدام مورد حمايت آمريكا بود و حتي مخالفان صدام هم در رسانه هاي آمريكايي هيچ گونه فرصت ابراز عقيده نداشتند چون براي آمريكا اهميت دادن به آنها منفعتي نداشت اما پس از آنكه آمريكا مخالفت با عراق را آشكار كرد اين مخالفان ارزشمند شدند .
وي همچنين تعارض سياست هاي آمريكا را در حمله به عراق با سياستهاي آن در مقابل اشغالگري مناطقي از لبنان توسط اسرائيل و نيز حمايت آمريكا از اشغال ناميبيا توسط آفرقاي جنوبي را يادآور مي شود و مي نويسد مردم آمريكا مخالف اشغالگري هستند و به خاطر همين با سياست آمريكا در جنگ اول خليج فارس همراهي كردند اما به دليل آنكه رسانه ها تحت حاكميت دولت در آمده اند اشغالگري اسرائيل و آفريقاي جنوبي كه وحشيانه تر از اشغالگري عراق بوده است براي مردم تبيين نمي شود و آمريكا هم ازاين اشغالگريها  حمايت مي كند .
چامسكي اين را نمودي از فرهنگ استبداد زده آمريكا مي داند و مي نويسد به دليل هياهوي سياسي رسانه اي مردم مخالف سياستهاي دولت گمان مي نند تنها هستند و بقيه مردم مشابه آنها فكر نمي كنند بنابراين به مخالفت با سياستهاي دولت بر نمي خيزند.






هیچ نظری موجود نیست: