رويكرد پسا مدرنيسم به ديپلماسي رسانه اي
رها خرازي آذر؛ «ديپلماسي رسانهاي» - گروه پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک- سال 87
نویسنده در طرح مساله این مقاله با اشاره به اینکه در حال حاضر ديپلماسي رسانهاي بخش قابل توجهي از ديپلماسي عمومي کشورهاي قدرتمند را به خود اختصاص داده است معتقد است رسانههاي نوين، گستره ديپلماسي را به تحريريه روزنامهها، شبکههاي اينترنتي، تلويزيونها و راديوهاي جهاني کشانده اند و هر قدر تاکتيکها و پوشش خبري تأثيرگذارتر طراحي و منتشر شود، چرخ سياست خارجي روانتر ميچرخد.
وی با اشاره به دیدگاه پست مدرنها دراین باره می افزاید در ديپلماسي نوين افکار عمومي مردمان كشور يا كشورهاي ديگر، مورد هدف دستگاه سياست خارجي و ديپلماسي هستند و موقعيتهاي نوينِ حاصل از رشد وگسترش بهرهگيري از رسانههاي مبتني بر تكنولوژيهاي نوين ارتباطات و اطلاعات است ./
بنابراین این مفروض او سئوال اصلی خود را رويکرد پسامدرنيسم به ديپلماسي رسانهاي قرار می دهد و در تبیین آن با شرح نگاه پست مدرنها به روابط بین المل ، می گوید بر این اساس هيچ داور نهايي براي تشخيص حقيقت وجود ندارد و آميزش زبان و قدرت سبب ارائه تفسير جديدي از روابط بينالملل ميشود.
او همزماني عصر رسانه و پسامدرنيسم را یادآور می شود و می افزاید رسانهها از بسياري جهات، نيروي محرکه و روح زمانه و مشخصه اصلي پسامدرنيسم هستند .
نویسنده با قائل شدن دو ويژگي «انتقال» و «تعيينكنندگي» برای رسانه ها تعيينكنندگي را متضمن اين معنا می داند که كه رسانه مشخص ميسازد كدام روايت از نظم اجتماعي، شهروندي، فرهنگ و توسعه به گفتار درآيد و كدام خاموش بماند که این همان ادعای پست مدرنیسم است .
نویسنده با اشاره به کتاب وانمایی های بودریار می گوید در عصر پسامدرن ميان واقعيت و وانمايي واقعيت تفاوتي باقي نميماند. جهان واقع همان جهان شبيهسازيها و وانمايي است؛ به عبارت ديگر، انسانها در عصر پسا مدرن با تصاوير يكديگر سروكار دارند نه با «خودشان»، تصوير محصول جمعي است و هيچ انعكاسي از خود ندارد. و نقش رسانهها در اين ميان، البته كانوني و تغيير دهنده است.
او با اشاره به طرح مفهوم «اَبَر واقعي» از سوی بودریار یادآور می شود ،زمينههاي واقعيت، در معرض زوال هستند و چيزي به منزله واقعيت مجازي از جمله جهان تلويزيوني جانشين آنها ميشود.
نویسنده با اشاره به آراء برخی پست مدرنها سه مفهوم شبيهسازي ، نظارت و سرعت را به عنوان نيروهاي جهانياي مطرح ميکند که در روابط بينالملل تغيير ايجاد کردهاند؛بنا براین قدرت گفتماني به جاي آنکه جنبه ژئوپوليتيک داشته باشد، جنبه کرونوپوليتيک (زماني) دارد؛بنابراین فن آوری هم به عنوان یک تکنو راهبرد مطرح می شود و با توجه به اهميت بيشتر تصوير نسبت به واقعيت و جايگزيني زمان به جاي مکان ـ به عنوان ميدان اصلي راهبردي و زير سئوال رفتن مفيد بودن سلاحهاي هستهاي ـ توجه بيشتري به جنگ برداشتهاي ذهني و جنگ بازنمايي می شود .
وی نقش رسانه ها در تغيير در ماهيت « قدرت»/ کاهش حاکميت دولت – ملت/فراهم آوردن زمينه حضور بازيگران متعدد در روابط بينالملل/ تغيير در مفهوم امنيت، به ويژه امنيت ملي/ دگرگوني مفهوم منفعت در منافع ملي/افزايش نفوذپذيري مرزها /ديپلماسي آشکار وتغيير در رويکرد صرف به «ژئوپليتيک» و ديپلماسي را از نکات مورد توجه پست مدرنها می داند و مدل آرماني برگرفته از ديدگاه پسامدرنيسم درروابط بينالملل به دیپلماسی رسانه ای را تعامل دو سویه رسانه با با دول خارجی و رسانه های خارجی /افکار عمومی خارجی و غیر دولتی های بین المللی و افکار عمومی ملی و محلی و دستگاه دیپیماسی و سیاست خارجی و شرکتهای فراملیتی می داند .
بنا بر این پژوهش در دیپلماسی اقتدار گرا ؛رسانه ها تحت تاثیر دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی بر دولتها و رسانه های خارجی و افکار عمومی خارجی و ملی تاثیر می گذارند و در دیپلماسی دمکراتیک هم رسانه ها با دستگاه دیپلماسی ارتباط دو سویه دارند اما بر افکار عمومی داخلی و خارجی و دولتها و رسانه های خارجی تاثیر گذار هستند .
در نتیجه ديپلماسي رسانهاي هر کشور با توجه به نوع نظام حکومتي و نظام رسانهاي برآمده از آن، طراحي و اجراء ميشود.
برخي جوامع با رويکرد نظام رسانهاي دموکراتيک، رويکرد آرماني پست مدرنيسم به ديپلماسي رسانهاي را زودتر پذيرفته و با سرعت بيشتري در راه آن قدم برميدارند؛ برخي از اين جوامع، در مراحل اجرايي و کاربردي ديپلماسي رسانهاي به سر ميبرند؛ اما برخي ديگر با فاصله زماني و تأخير، نسبت به اين رويکرد آگاهي یافته برای تحقق آن تلاش می کنند ./
http://http//www.csr.ir/departments.aspx?lng=fa&abtid=08&depid=60&semid=75
رها خرازي آذر؛ «ديپلماسي رسانهاي» - گروه پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک- سال 87
نویسنده در طرح مساله این مقاله با اشاره به اینکه در حال حاضر ديپلماسي رسانهاي بخش قابل توجهي از ديپلماسي عمومي کشورهاي قدرتمند را به خود اختصاص داده است معتقد است رسانههاي نوين، گستره ديپلماسي را به تحريريه روزنامهها، شبکههاي اينترنتي، تلويزيونها و راديوهاي جهاني کشانده اند و هر قدر تاکتيکها و پوشش خبري تأثيرگذارتر طراحي و منتشر شود، چرخ سياست خارجي روانتر ميچرخد.
وی با اشاره به دیدگاه پست مدرنها دراین باره می افزاید در ديپلماسي نوين افکار عمومي مردمان كشور يا كشورهاي ديگر، مورد هدف دستگاه سياست خارجي و ديپلماسي هستند و موقعيتهاي نوينِ حاصل از رشد وگسترش بهرهگيري از رسانههاي مبتني بر تكنولوژيهاي نوين ارتباطات و اطلاعات است ./
بنابراین این مفروض او سئوال اصلی خود را رويکرد پسامدرنيسم به ديپلماسي رسانهاي قرار می دهد و در تبیین آن با شرح نگاه پست مدرنها به روابط بین المل ، می گوید بر این اساس هيچ داور نهايي براي تشخيص حقيقت وجود ندارد و آميزش زبان و قدرت سبب ارائه تفسير جديدي از روابط بينالملل ميشود.
او همزماني عصر رسانه و پسامدرنيسم را یادآور می شود و می افزاید رسانهها از بسياري جهات، نيروي محرکه و روح زمانه و مشخصه اصلي پسامدرنيسم هستند .
نویسنده با قائل شدن دو ويژگي «انتقال» و «تعيينكنندگي» برای رسانه ها تعيينكنندگي را متضمن اين معنا می داند که كه رسانه مشخص ميسازد كدام روايت از نظم اجتماعي، شهروندي، فرهنگ و توسعه به گفتار درآيد و كدام خاموش بماند که این همان ادعای پست مدرنیسم است .
نویسنده با اشاره به کتاب وانمایی های بودریار می گوید در عصر پسامدرن ميان واقعيت و وانمايي واقعيت تفاوتي باقي نميماند. جهان واقع همان جهان شبيهسازيها و وانمايي است؛ به عبارت ديگر، انسانها در عصر پسا مدرن با تصاوير يكديگر سروكار دارند نه با «خودشان»، تصوير محصول جمعي است و هيچ انعكاسي از خود ندارد. و نقش رسانهها در اين ميان، البته كانوني و تغيير دهنده است.
او با اشاره به طرح مفهوم «اَبَر واقعي» از سوی بودریار یادآور می شود ،زمينههاي واقعيت، در معرض زوال هستند و چيزي به منزله واقعيت مجازي از جمله جهان تلويزيوني جانشين آنها ميشود.
نویسنده با اشاره به آراء برخی پست مدرنها سه مفهوم شبيهسازي ، نظارت و سرعت را به عنوان نيروهاي جهانياي مطرح ميکند که در روابط بينالملل تغيير ايجاد کردهاند؛بنا براین قدرت گفتماني به جاي آنکه جنبه ژئوپوليتيک داشته باشد، جنبه کرونوپوليتيک (زماني) دارد؛بنابراین فن آوری هم به عنوان یک تکنو راهبرد مطرح می شود و با توجه به اهميت بيشتر تصوير نسبت به واقعيت و جايگزيني زمان به جاي مکان ـ به عنوان ميدان اصلي راهبردي و زير سئوال رفتن مفيد بودن سلاحهاي هستهاي ـ توجه بيشتري به جنگ برداشتهاي ذهني و جنگ بازنمايي می شود .
وی نقش رسانه ها در تغيير در ماهيت « قدرت»/ کاهش حاکميت دولت – ملت/فراهم آوردن زمينه حضور بازيگران متعدد در روابط بينالملل/ تغيير در مفهوم امنيت، به ويژه امنيت ملي/ دگرگوني مفهوم منفعت در منافع ملي/افزايش نفوذپذيري مرزها /ديپلماسي آشکار وتغيير در رويکرد صرف به «ژئوپليتيک» و ديپلماسي را از نکات مورد توجه پست مدرنها می داند و مدل آرماني برگرفته از ديدگاه پسامدرنيسم درروابط بينالملل به دیپلماسی رسانه ای را تعامل دو سویه رسانه با با دول خارجی و رسانه های خارجی /افکار عمومی خارجی و غیر دولتی های بین المللی و افکار عمومی ملی و محلی و دستگاه دیپیماسی و سیاست خارجی و شرکتهای فراملیتی می داند .
بنا بر این پژوهش در دیپلماسی اقتدار گرا ؛رسانه ها تحت تاثیر دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی بر دولتها و رسانه های خارجی و افکار عمومی خارجی و ملی تاثیر می گذارند و در دیپلماسی دمکراتیک هم رسانه ها با دستگاه دیپلماسی ارتباط دو سویه دارند اما بر افکار عمومی داخلی و خارجی و دولتها و رسانه های خارجی تاثیر گذار هستند .
در نتیجه ديپلماسي رسانهاي هر کشور با توجه به نوع نظام حکومتي و نظام رسانهاي برآمده از آن، طراحي و اجراء ميشود.
برخي جوامع با رويکرد نظام رسانهاي دموکراتيک، رويکرد آرماني پست مدرنيسم به ديپلماسي رسانهاي را زودتر پذيرفته و با سرعت بيشتري در راه آن قدم برميدارند؛ برخي از اين جوامع، در مراحل اجرايي و کاربردي ديپلماسي رسانهاي به سر ميبرند؛ اما برخي ديگر با فاصله زماني و تأخير، نسبت به اين رويکرد آگاهي یافته برای تحقق آن تلاش می کنند ./
http://http//www.csr.ir/departments.aspx?lng=fa&abtid=08&depid=60&semid=75
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر